مجله الكترونيكي ويژه محرم 1428 هجري قمري ـ بهمن ماه 1385 هجري شمسي

شماره نهم ـ  سه شنبه 10 بهمن

 

  

عاشوراي حسيني

 

زينب دست زير پيكر پاره پاره حسين مي گيرد و او را از زمين بلند مي كند و از

 

 سويداي دل لب به تضرع مي گشايد كه :

 

 در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود.

ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است.

 اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست.

 صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد.

توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسمان ديدگانمان باراني.

 

 

 
 

مقاله

عاشورا و

 

 الگوگيري

 

جواد محدثي

 

 انسان‌ها بيش از حرف‌ها و نوشته‌ها، از اشخاص و عملكردها الگو مي‌گيرند. تأثيرگذاري يك حادثه يا الگوي رفتاري بر انديشه‌ها و عمل‌هاي مردم، بيشتر از گفتار است. از اين رو در قرآن كريم، كساني به عنوان «اسوه» معرفي شده‌اند تا مردم در ايمان و عمل از آنان سرمشق بگيرند. حادثه‌هایي هم كه از پيشينيان در قرآن آمده است، بويژه بخش‌هايي كه به نيكي‌ها، ايمان‌ها، صبرها، مجاهدت‌ها و اطاعت‌ها و ايثارهاي فرزانگان اشاره شده، همه براي معرفي الگوست.

تاريخ اسلام و شخصيّت‌هاي برجسته اسلامي نيز براي مسلمانان در همه دوره‌ها الگو بوده است و تعاليم دين ما و اولياء مكتب نيز توصيه كرده‌اند كه از نمونه‌هاي متعالي و برجسته در زمينه‌هاي اخلاق و كمال، سرمشق بگيريم.

در ميان حوادث تاريخ، «عاشورا» و «شهداي كربلا» از ويژگي خاصّي برخوردارند و صحنه صحنة اين حماسه ماندگار و تك‌تك حماسه‌آفرينان عاشورا، الگوي انسان‌هاي حق‌طلب و ظلم‌ستيز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهل‌بيت» بصورت عام‌تر، در زندگي و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انساني و چگونه زيستن و چگونه مردن، براي ما سرمشق‌اند. از خواسته‌هاي ماست كه حيات و ممات ما چون زندگي و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتي مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ».[1]

امام حسين 
عليه السّلام  حركت خويش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، براي مردم ديگر سرمشق مي‌داند و مي‌فرمايد: «فَلَكُمْ فيَّ اُسوَةٌ»[2]

نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبيا و مبارزات حقجويان تاريخ و در همان راستاست. استشهادي كه امام حسين
عليه السّلام  به كار پيشينيان مي‌كند، نشان‌دهنده اين الگوگيري است. هنگامي كه مي‌خواست از مدينه خارج شود، اين آيه[3] را مي‌خواند:«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ»[4] كه اشاره به خروج خائفانه حضرت موسي از شهر و گريز از سلطة طاغوتيِ فرعون و ظلم اوست و نشان مي‌دهد كه آن اقدام موساي كليم، مي‌تواند الگو به حساب آيد كه حضرت، آيه‌مربوط به او را خواند.

قبل از حركت نيز در وصيتنامه‌اي كه به برادرش محمد حنفيّه نوشت و مبنا و هدف و انگيزة خروج را بيان كرد، از جمله تكية آن حضرت بر عمل به سيره جدّ و پدرش و پيمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سير معرفي كرد: «وَ اَسيرَ بِسيرَةِ جَدّي و اَبي عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبٍ»[5] و سيرة پيامبر و علي
عليهما السّلام را الگوي خويش در اين مبارزه با ظلم و منكر دانست. اين شيوه، تضميني بر درستي راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اولياء دين و معصومين الگو بگيرد و براي كار خود حجّت شرعي داشته باشد. در سخني ديگر، آن حضرت فرموده است: «وَلي وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ»[6] و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را اسوة خود و هر مسلمان ديگر قلمداد كرده است.

پيامبر اكرم، دو فرزندش امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را «امام» معرفي كرده است، چه قيام كنند، چه بنشينند: «اِبْنايَ هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا».[7]

 پس از قيام عاشورا نيز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسين
عليه السّلام بود و عمل آن حضرت براي امّت مي‌توانست سرمشق و سرخط باشد و مبناي مشاركت پيروان امامت در مبارزه با حكومت يزيدي باشد، مبارزه‌اي كه ريشه در جهاد همة پيامبران ربّاني و همة جهادهاي مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت.

در زيارت مسلم بن عقيل، مي‌خوانيم كه: گواهي مي‌دهم كه تو بر همان راهي رفتي كه مجاهدانِ بدر، در راه خدا رفتند و با دشمنان خدا پيكار كردند.[8] اين جمله نشان مي‌دهد كه «شهداي بدر» به عنوان الگويند و شهيدان نهضت امام حسين
عليه السّلام نيز در تأسي به آنان در خون خويش غلتيده‌اند.

در زيارت شهداي كربلا مي‌خوانيم: سلام بر شما ربّانيان، شما براي ما پيشتاز و پيشاهنگ هستيد و ما هم پيرو و ياور شماييم: «اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ اَنْصارٌ».[9]

هم‌خطي و هم‌سويي جهاد رزمندگان با اسوه‌هاي خداپسند كه از سوي مكتب، معرّفي شده است، به آن جهاد، مشروعيّت و قداست مي‌بخشد.

چون عاشورا «الگو» بود، هم كساني كه به هر دليلي در آن شركت نكردند، بعدها حسرت و افسوس مي‌خوردند، و هم كوتاهي كنندگان نسبت به ياري امام،‌ جزو توّابين شدند و در فكر جبران گذشته برآمدند. اين حاكي از شاخص بودن حركت امام است.

در تاريخ اسلام نيز، بسياري از قيام‌هاي ضد ستم و نهضت‌هاي آزادي‌بخش، با الهام از حركت عزّت‌آفرين عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسيد. حتّي مبارزات اسقلال‌طلبانة هند به رهبري مهاتما گاندي، ثمرة اين الگوگيري بود؛ همچنانكه خود گاندي گفته است:

«من زندگي امام حسين
عليه السّلام، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجّه كافي به صفحات كربلا نموده‌ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين عليه السّلام پيروي كند».[10]

قائد اعظم پاكستان، محمدعلي جناح نيز گفته است:

«هيچ نمونه‌اي از شجاعت، بهتر از آن‌كه امام حسين
عليه السّلام از لحاظ فداكاري و تهوّر نشان داد، در عالم پيدا نمي‌شود. به عقيدة من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند.»[11]

عاشورا، هم اين پيام را مي‌دهد كه بايد از اين «الگو» كه در زمينه‌هايي همچون: شجاعت، ايثار، اخلاص،مقاومت،بصيرت،‌ظلم‌ستيزي،دشمن‌شناسي، فداكاري، اطاعت از پيشوا، عشق به شهادت و زندگي ابدي، سرمشق است، پيروي كرد، هم ماهيّت خود نهضت عاشورا، الهام گرفته از سيرة اولياء خدا و عمل پيامبر و علي
عليه السّلام است، هم به شهادت تاريخ، خود اين حادثه الگوي مبارزات حق‌طلبانه بوده است.

بارزترين نمونة آن، انقلاب اسلامي ايران بود كه درس‌ها و الگوهاي عاشورا، قوي‌ترين دستماية جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار مي‌رفت. نبرد و شهادت مظلومانه براي رسوا ساختن ظالم، عمل به تكليف در شديدترين حالاتِ تنهايي و بي‌ياوري، رها نكردن هدف حتّي با كمبود نفرات و شهادت ياران، همه و همه از ثمرات الگوگيري از عاشورا بود.

امام امّت، در اسوه بودن عاشورا براي نهضت پانزده خرداد مي‌فرمايد:

«ملّت عظيم‌الشأن، در سالروز شوم اين فاجعة انفجارآميزي كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قيام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي واقع مي‌شد. واقعة عظيم عاشورا از 61 هجري تا خرداد 42 و از آن تا قيام عالمي بقية‌ الله
اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب‌ساز است.»[12]

از عاشورا، حتي در زمينة تاكتيك‌ها و كيفيّت مبارزه و سازماندهي نيروها و خط مشي مبارزه و بسياري از موضوعات ديگر هم مي‌توان الهام گرفت. در اين زمينه هم رهنمود امام خميني (ره) چنين است:

«حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ از كار خودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارجِ ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايي كه اهل مبارزة مسلّحانه هستند چه جور مبارزه كنند و بايد آنهايي كه در پشت جبهه هستند چطور تبليغ كنند. كيفيّت مبارزه را، كيفيّت اين‌كه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيّت اين‌كه قيام در مقابل يك حكومت قلدري كه همه جا را در دست دارد با يك عدّة معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايي است كه حضرت سيدالشهدا به ملّت ما آموخته است...»[13]

سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگري دقيق قرار گيرد و شيوه‌هاي مبارزه، خطوط اصلي تبليغ، عوامل ماندگاري يك حركت انقلابي و ثمربخشي آن در طول ساليان متمادي، و درس‌هايي كه براي به حركت درآوردن ملّت‌هاي خفته و خمود در آن نهفته است، تبيين گردد و عاشورا به يك «مكتب» و «دانشگاه» تبديل گردد.

 پی نوشت ها :
[1] . مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا، ص 457.
[2] . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 361.
[3] . قصص، آية 21.
[4] . اعيان الشيعه، ج 1، ص 588.
[5] . بحارالانوار، ج 44، ص 329.
[6] . وقعة الطّف، ص 201.
[7] . ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 30.
[8] . مفاتيح الجنان، زيارت مسلم بن عقيل، ص 402.
[9] . التهذيب، شيخ طوسي، ج 6، ص 76.
[10] . فرهنگ عاشورا، ص 279.
[11] . فرهنگ عاشورا، ص 279.
[12] . صحيفة نور، ج 16، ص 219.
[13] . صحيفة نور، ج 17، ص 60.

 
 
 
 

 به اصحاب رزمنده خود در روز عاشورا فرمود:

اى بزرگ زادگان! صبر و شكيبايى ورزيد كه مرگ چيزى جز يك پُل نيست كه شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاى هميشگى آن مى رساند.

 

 
 

 
 

 اَلمُوتُ اَولي مِن رُكوبِ العار

 وَ العارُ اَولي مِن دُخُولِ النّار

قرار ناگذاشته ميان تو و حسين اين است كه تو در خيام از سجاد و زنها و بچه ها حراست كني و او با رمزي، رجزي، ترنم شعري، آواي دعايي و فرياد لاحولي، سلامتي اش را پيوسته با تو در ميان بگذارد.

و اين رمز را چه خوش با رجز آغاز كرده است. و تو احساس مي كني كه اين نه رجز كه ضربان قلب توست و آرزو مي كني كه تا قيام قيامت، اين صدا در گوش آسمان و زمين، طنين بيندازد.

سجاد و همه اهل خيام نيز به اين صدا دلخوشند، احساس مي كنند كه ضربان قلب هستي هنوز مستدام است و زندگي هنوز در رگهاي عالم جريان دارد.

براي تو امام اين صدا پيش از آنكه يك اطلاع و آگاهي باشد، يك نياز عاطفي است. هيچ پرده اي حايل ميان ميدان و چشمهاي تو نيست. اين يك نجواي لطيف و عارفانه است كه دو سو دارد. او بايد در محاصره دشمن، بجنگد، شمشير بزند و بگويد:

ـ الله اكبر

و از زبان دل تو بشنود :

ـ جانم!

بگويد :

ـ لا اله الا الله

و بشنود :

ـ همه هستي ام.

بگويد :

ـ لا حول و لا قوة الا بالله!

و بشنود:

ـ قوت پاهايم، سوي چشمم، گرماي دلم، بهانه ماندنم‌!

تو او را از وراي پرده ها ببيني و او صداي تو را از وراي فاصله ها بشنود. تو نفس بكشي و او قوت بگيرد. تو سجده كني و او بايستد، تو آب شوي و او روشني ببخشد و او... او تنها با اشارت مژگانش زندگي را براي تو معنا كند. و... ناگهان ميدان از نفس مي افتد، صدا قطع مي شود و قلب تو مي ايستد.

بريده بايد دستهاي مالك!

اين شمشير « مالك بن يسر كندي » است كه بر فرق امام فرود آمده است، كلاه او را به دو نيم كرده است و انگار باران خون بر او باريده باشد، تمام سر و صورتش را گلگون كرده است.

همه عالم فداي يك تار مويت حسين جان! برگرد! اين سر و پيشاني بستن مي خواهد، اين كلاه و عمامه عوض كردن و... اين چشم خون گرفته بوسيدن.

تا دشمن به خود مشغول است بيا تا خواهرت اين زخم را با پاره جگر مرهم بگذارد. بيا كه خون گونه ات را با اشك چشم برويد، بيا كه جانش را سر دست بگيرد و دور سرت بگرداند. تا دشمن، كشته هاي شمشير تو را از ميانه ميدان جمع كند، مجالي است تا خواهرت يكبار ديگر، خدا را در آينه چشمهايت ببيند و گرماي دست خدا را با تمام رگهايش بنوشد.

... و چشمت به سكينه مي افتد كه شرار عاطفه دخترانه در وجودش شعله مي كشد اما از جا تكان نمي خورد. محبوب را در چند قدمي مي بيند، تنها و دست يافتني، بوسيدني و به آغوش كشيدني، سر بر شانه گذاشتني و تسلي گرفتني، اما به ملاحظه خود محبوب پا پيش نمي گذارد و دندان صبوري بر جگر عاطفه مي فشرد. چه بزرگ شده است اين سكينه، چه حسيني شده است! چه خدايي شده است اين سكينه!

چشمت به حسين مي افتد كه همچنان ايستاده است و به تو و سكينه و بچه ها خيره مانده است. انگار اكنون اين اوست كه دل نمي كند، كه ناي رفتن ندارد، كه پاي رفتنش به تير مژگان بچه ها زخمي شده است.

... حسين بر مي خيزد، اما تو فرو مي نشيني. حسين مي ايستد ما تو فرو مي شكني، حسين برمي نشيند اما تو فرو مي ريزي. مي داني كه در پي اين رفتن، بازگشتي نيست. و مي داني كه قصه وصال به سر رسيده است و فصل هجران سر رسيده است. و احساس مي كني كه به دستهاي حسين بيش از همه، نيازمندتري و احساس مي كني كه بي رهتوشه بوسه اي نمي تواني بار بازماندگان را به منزل برساني. و ناگهان به ياد وصيت مادرت مي افتي؛ بوسه اي از گلوي حسين آنگاه كه عزم را به رفتن بي بازگشت جزم مي كند.

... با شنيدن آهنگ كلام حسين مي تواني ببيني كه اكنون حسين چه مي كند. اسب را به سمت لشكر دشمن پيش مي راند، يا شمشير را دور سرش مي گرداند و به سپاه دشمن حمله مي برد، يا ضربه هاي شمشير و نيزه را از اطراف خويش دفع مي كند، يا سپر به تيرهاي رعدآساي دشمن مي سايد، يا در محاصره نامردانه سياهدلان چرخ مي خورد، يا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اي، از اسب فرو مي افتد...

آري، اين لحن اين « لا حول و لا قوة الا بالله » آهنگ فرو افتادن خورشيد بر زمين است. و تو ناگهان از زمين كنده مي شوي، و به سمت صدا پر مي كشي و از فاصله اي نه چندان دور، ذوالجناح را مي بيني كه بر گرد سوار فروافتاده خويش مي چرخد و با هجمه هاي خويش، محاصره دشمن را بازتر مي كند.

چه بايد بكني؟ حسين به ماندن در خيمه فرمان داده است اما دل، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر جز حسين است و فرمان دل مگر غير از فرمان حسين؟ اگر پيش بروي فرمان پيشين حسين را نبرده اي و اگر بازپس بنشيني، تمكين به اين دل حسيني نكرده اي.

... حسين تو اما با اينهمه زخم، هنوز ايستاده مانده است. ناي دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تكيه گاه كرده است تا همچنان برپا بماند. حسين تلاش مي كند كه از جايگاه تو و خيمه ها فاصله بگيرد و جنگ را به ميانه ميدان بكشاند.

اما كدام جنگ ؟ جسته و گريخته مي شنوي كه او همچنان به دشمن خود پند مي دهد، نصيحت مي كند و از عواقب كار، بر حذرشان مي دارد.

و به روشني مي بيني كه ضارب و مضروب خويش را انتخاب مي كند. از سر تني چند مي گذرد و به سر و جان عده اي ديگر مي پردازد.

اگر در جبين نسلهاي آينده كسي، نور رستگاري مي بيند، از او در مي گذرد اگرچه از همو ضربه مي خورد اما به كشتنش راضي نمي شود.

جنگي چنين فقط از دست و دل كسي چون حسين بر مي آيد. كسي كه به موعظه كساني برخيزد كه او را محاصره كرده اند و هركدام براي كشتنش از ديگري سبقت مي گيرند. كسي دلش براي كساني بسوزد كه با سنگ و تير و نيزه و شمشير و كمان، كمين كرده اند تا ضربات بيشتري بر او وارد آورند و زودتر كارش را بسازند.

واي .... مشت بر پيشاني مكوب زينب! اگرچه اين سنگ كه از مقابل مي آيد، مقصدش پيشاني حسين است.

فقط كاش حسين، پيراهنش را به ستردن خون پيشاني، بالا نياورد و سينه اش، طمع تير دشمن را برنيانگيزد.*

تا همين فراز كافي است براي مردن، براي آب شدن براي ديوانه شدن، براي ...

از اينجا به بعد را نه قلم ياراي نوشتن دارد و نه دل تاب شنيدن ...

ناله ها و ضجه هاي غريبانه امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ از گوشه گوشه اينجا شنيده مي شود.

با اين حال چه كس را توان بازگو كردن اين مصيبت عظمي است، مصيبتي كه با تمام جزئيات، در برابر چشمان آقايمان مجسم است...

و اين كه ما مي گوييم تنها شنيده اي است. و براي خيلي هايمان حتي قابل تصور نيست و باورمان نمي آيد. شايد به همين دليل است كه تاكنون به سلامت عاشوراهاي زندگي مان را پشت سر نهاده ايم ...

و چه خوش گفته اند كه : شنيدن كي بود مانند ديدن ...

يا صاحب الزمان ... آجرك الله في مصيبت جدك

 * سيد مهدي شجاعي، آفتاب در حجاب

 

وداع حضرت زینب سلام الله علیها

 مرو ای چاره دردم بمان ای آخرین مَردَم

 نه مَردَم کز پی ات آیم نه نامردم که برگردم

نگاهت می بَرَد دل را زبانت می کند طردم

« مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم»

 تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم»

 مرو ای همسفر  بی من اگر قصد سفر داری

 مرو در سیل باران گر ز چشمانم خبر داری

خدا را ای طبیب من! مریض خون جگر داری

« به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری

 به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم»

 به سوی خیمه می آید نسیم باد پاییزی

 دو چشمم خون فشان سازی دمی کز دیده برخیزی

 چه روز تیره ای بی تو چه شام وجشت انگیزی

« نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بُگریزی

 گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم»

 اگر افتم به خاک و خون اگر گردم زداغت خم

 چه در کوه و چه در صحرا چه بزم می چه شام غم

 نه زیر غُل نه روی نی نه این دنیا نه آن عالم

« ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آندم هم

 که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم»

 

  تضمین آئینی از غزل 318(دیوان قزوینی) 365(نسخه خلخالی) حافظ

 توسط استاد حسن بیاتانی

 
 

 
 

سه بُعد، در نهضت عظيم حسيني

 

از سه بُعد و با سه ديدگاه، اين نهضت عظيم حسيني را كه در تاريخ اينطور ماندگار شده است، مي شود نگاه كرد؛ در هر سه بُعد، آنچه كه بيش از همه چشم را خيره مي كند، احساس عزت و سربلندي و افتخار است.

يك بُعد، مبارزه حق در مقابل باطل مقتدر است كه امام حسين و حركت انقلابي و اصلاحي او چنين كرد.

يك بُعد ديگر، تجسم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن علي است؛ در اين نهضت عرصه مبارزه اي وجود دارد كه غير از جنبه اجتماعي و سياسي و حركت انقلابي و مبارزه علني حق و باطل مي باشد و آن، نفس و باطن انسانهاست. آن جايي كه ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاي نفساني در وجود انسان، او راز برداشتن گامهاي بلند باز مي دارد، يك صحنه جنگ است؛ آن هم جنگي بسيار دشوارتر. آنجايي كه مردان و زنان مؤمن و فداكار پشت سر حسين بن علي(ع) راه مي افتند؛ دنيا و مافيها، لذتها و زيباييهاي دنيا، در مقابل احساس وظيفه از چشم آنها مي افتد؛ انسانهايي كه معنويت مجسم و متبلور در باطنشان، بر جنود شيطاني ـ همان جنود عقل و جنود جعلي كه در روايات ما هست ـ غلبه پيدا كرد و به عنوان يك عده انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاريخ ماندگار شدند.

بُعد سوم كه بيشتر در بين مردم رايج است، فجايع، مصيبتها، غصه ها، غمها و خون دلهاي عاشورا است. ليكن در همين صحنه سوم، باز هم عزت و افتخار هست. كساني كه اهل نظر و فكر و تأملند، بايد هر سه بُعد را دنبال كنند.

 * گوشه اي بيانات مقام معظم رهبري، در جمع راهيان نور و قشرهاي مختلف مردم در پادگان دو كوهه؛ 9/1/1381

 
 

 
 

 فرازی از زیارت شهدای کربلا

 از زبان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 « آنگاه اسب تو شتابان، ناله کنان، شیهه کنان و گریه کنان به خیمه ها روی آورد و چون زنان، اسب تو را چنین خوار و وارونه زین دیدند، از خیمه ها موی پریشان، بر گونه سیلی زنان و چهره نمایان و فریادکنان به در آمدند و به سوی قتلگاهت شتافتند، در حالی که شمر بر سینه ات نشسته بود» .

 بحار،ج271،101

 

 
 

 
 

 

براي بزرگنمايي تصاوير، بر روي آنها كليك كنيد...

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

 

 
 

 
 

 

 

  صوتي :

  1. زمزمه ـ حاج حسن خلج

« چون بهر شاه تشنه لب ياوري نماند

عباس و قاسم و علي اكبري نماند... »

 فرمت MP3 ـ اندازه فايل 647 KB

  مدت :  5 دقيقه و 41 ثانيه

    دانلود

 

  2.سينه زني ـ  حاج محمدرضا طاهري ـ  مورخه 1385/11/7

« از كرم تو با علم تو

سينه زنان ميايم آقا تا حرم تو »

  فرمت MP3 ـ اندازه فايل 688 KB

  مدت : 6 دقيقه

   دانلود

 

  3.سينه زني ـ  حاج محمود كريمي

« به لرزه آمده زمين كربلا

كه شد سر ... »

  فرمت MP3 ـ اندازه فايل 1.13 MB

  مدت : 10 دقيقه و 10 ثانيه

   دانلود

 

 

  4.سينه زني ـ  حاج سيد مهدي ميرداماد

« دو تا گنبد يه خيابون دلمو ديوونه كرده »

  فرمت MP3 ـ اندازه فايل 285 KB

  مدت : 2 دقيقه و 29 ثانيه

   دانلود

 

 

  5.سينه زني ـ  حميد عليمي

« شباي بي تو بودن، آقا شب عذابه »

  فرمت MP3 ـ اندازه فايل 751 KB

  مدت : 6 دقيقه و 32 ثانيه

   دانلود

 

 

التماس دعا

 
 

 

 
 

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي

 
 

دوستان و همراهان

هفته نامه معرفت

دانش دوست

گروه علي ولي الله

محبان مهدي (عج)

گل نرجس

مؤسسه موعود

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي