مجله الكترونيكي ويژه محرم 1428 هجري قمري ـ بهمن ماه 1385 هجري شمسي

شماره پنجم ـ  جمعه 6 بهمن

 

  

 

 در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود.

ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است.

 اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست.

 صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد.

توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسمان ديدگانمان باراني.

 

 

 
 

مقاله

بايد توبه كنيم!

قصه ليلا، مادر حضرت علي اكبر! حضرت علي اكبر مادري بنام ليلا داشته اند ولي «يك مورخ» هم نگفته كه ليلا در كربلا بوده است. اما ببينيد كه چقدر ما روضه ليلا و علي اكبر داريم! روضه آمدن ليلا به بالين علي اكبر، حتي در قم، در مجلسي كه به نام آيت الله بروجردي تشكيل شده بود و البته خود ايشان در مجلس نبودند، همين روضه را شنيدم كه علي اكبر به ميدان رفت، حضرت به ليلا فرمود كه از جدم شنيدم كه دعاي مادر در حق فرزند مستجاب است، برود در فلان خيمه خلوت، آنجا موهايت را پريشان كن، در حق فرزندت دعا كن شايد(!) خداوند اين فرزند را سالم برگرداند! اولا ليلايي در كربلا نبوده كه چنين كند. ثانيا اصلا اين منطق، منطق حسين(ع) نيست. منطق حسين(ع) در روز عاشورا، منطق جانبازي است. تمام مورخين نوشته اند هر كس كه آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوي كه مي شد عذري برايش ذكر كند، ذكر مي كرد. بجز براي علي اكبر »فاستاذن اباه فاذن له« يعني تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها كه سروده نشده! از جمله اين شعر كه مي گويد: خيز اي بابا از اين صحرا رويم/ نك بسوي خيمه ليلا رويم...
اگر سيد الشهدا عليه السلام بيايد و ببيند ــ البته در عالم معنا كه مي بيند ــ اگر در عالم ظاهر هم بيايد مي بيند ما براي او اصحاب و ياراني ذكر كرده ايم كه اصلا او يك چنين اصحاب و ياراني نداشته است. مثلا در كتاب محرق القلوب كه نويسنده اش هم يك عالم و فقيه بزرگي است، ولي از اين موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده كه يكي از اصحابي كه در روز عاشورا از زير زمين جوشيد(!) هاشم مرقال بود. درحالي كه يك نيزه هجده ذرعي(!) هم دستش بود، آخر يك كسي هم گفته بود سنان بن انس كه بنا به قول بعضي ها سر امام حسين را بريد، يك نيزه اي داشت كه شصت ذرع بود. گفتند نيزه شصت ذرعي كه نمي شود! گفت خدا برايش از بهشت فرستاده بود!! اينجا هم در كتاب محرق القلوب نوشته كه هاشم بن عتبه مرقابل با نيزه هجده ذرعي پيدا شد. درحالي كه اين هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امير بوده و در بيست سال پيش از عاشورا هم كشته شده بود! ما براي امام حسين ياراني ذكر مي كنيم كه نداشته است. و يا زعفر جني جزو ياران امام حسين است. يا اينكه نوشته اند كه امام حسين در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت! با بمبي كه در هيروشيما انداختند تازه شصت هزار نفر كشته شدند و من حساب كردم كه اگر فرض كنيم كه شمشير مرتب بيايد و در هر ثانيه يك نفر كشته شود، كشتن سيصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بيست دقيقه وقت مي خواهد. بعد ديدند اين تعداد كشته با طول روز جور در نمي آيد، گفتند روز عاشورا هفتاد ساعت بوده است! همينطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند كه بيست و پنج هزار نفر را كشت كه من حساب كردم اگر در هر ثانيه يك نفر كشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقيقه و چند ثانيه وقت مي خواهد. بايد باور كنيم كه اگر كسي بخواهد امروز بگريد، اگر كسي بخواهد امروز ذكر مصيبت كند، بايد بر مصائب جديده(!) اباعبدالله بگريد، بر اين دروغ هايي كه به ابا عبدالله عليه اسلام نسبت داده مي شود گريه كند.
چند سال پيش در اصفهان روضه خواني اين روضه را خواند و بقدري مردم را گرياند كه حد نداشت!! داستان پيرزني را نقل مي كرد كه در زمان متوكل مي خواست به زيارت امام حسين برود و آن وقت جلوگيري مي كردند و دستها را مي بريدند تا اينكه قضيه را به آنجا رساند كه اين زن را بردند و در دريا انداختند. در همان حال اين زن فرياد كرد: يا ابوالفضل العباس! همينطور كه داشت غرق مي شد سواري آمد و گفت ركاب اسب مرا بگير، ركابش را گرفت، بعد پرسيد چرا دستت را دراز نكردي؟ گفت من دست در بدن ندارم، كه مردم خيلي گريه كردند!! تاريخچه قضيه را پيدا كردم؛ يكروز در بازار اصفهان، مجلس روضه اي بود كه بزرگترين مجالس اصفهان بود. واعظ معروفي گفته بود كه من آخرين منبري بودم. منبريهاي ديگر مي آمدند و هنر خودشان را براي گرياندن(!!) مردم اعمال مي كردند، هر كس مي آمد روي دست ديگري مي زد!! بعد از منبر خود مي نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببيند. تا ظهر طول كشيد. ديدم هر كس هر هنري داشت بكار برد، اشك مردم را گرفت. فكر كردم كه من چكنم؟ همانجا اين قصه را جعل كردم رفتم قصه را گفتم از همه بالاتر زدم!! عصر آنروز رفتم در مجلس ديگري كه در چارسو بود، ديدم آنكه قبل از من منبر رفته همين داستان را مي گويد! كم كم در كتابها هم نوشتند و چاپ هم كردند!
حق بدهيد كه بايد توبه كنيم، واقعا بايد توبه كنيم، به خاطر اين جنايت و خيانتي كه نسبت به اباعبدالله الحسين عليه السلام و اصحاب و ياران و خاندانش مرتكب مي شويم، همه افتخارات اين ها را از ميان مي بريم. توبه كنيم و بعد، از اين مكتب تربيتي استفاده كنيم. آفت دين هم كه مشخص است: دانشمند بد عمل، فاسق و فاجر، زعيم و پيشواي ستمكار و مقدس نادان؛ در واقع عوام و خواص هردو در اين انحرافات سهم دارند.(1)
 
سند شش دانگ انقلاب
علما دينشان را از سنت پيامبر(ص) و اهل بيت (ع) دارند، ولي مردم جامعه دين را از علماء. اين دين موجود در جامعه از بركت علماء است. مردم جامعه با عمل ما، مسلمان هستند. ما كه در جامعه نمي خواهيم فقط به مردم درس بدهيم. »يعلمهم الكتاب« كار حوزه هاست، »يزكيهم« كار مشترك است. تا ما جلو نيافتيم، كسي دنبال ما نمي افتد. بهترين فرصت در نشر معارف هم جريان سيد الشهداست. كربلا گذشته از آثار معنوي، يك جريان نمونه است. نبايد فراموش كرد كه اگر امروز اينجا بر سر سفره پر بركت نظام نشسته ايم، به بركت عاشوراي حسيني است. شش دانگ ايران به نام سيد الشهداء نوشته شده است.
در شبهاي عمليات كه سرود «اي ايران، مرز پرگهر» جايي نداشت؟ اين كشور با نواي «يا حسين يا حسين» حفظ شد، نه «اي مرز پر گهر»! شرف اين مملكت با حسين بن علي (ع) تأمين شد. همه مي دانيد بدنه ارتش ايران در آغاز جنگ كه متلاشي بود، اگر نبود شوق و اشتياق عاشورايي سپاهي و بسيجي همه چيز از دست رفته بود. وقتي خدا بخواهد دين خودش را حفظ كند، اينگونه آن را حفظ مي كند. اين است كه الان اگر كسي بخواهد بداند سند 6 دانگ اين كشور به نام كيست، بايد گفت سيد الشهداء. اگر علما در منابر مستندات را بگويند، ديگر مداحان فرصت نمي يابند هر چه بخواهند بگويند. علما و روحانيون اگر منبر نروند مداحان، امور ديني مردم را به دست مي گيرند.
... با گريه ي تنها كه نمي شود مردم را اداره كرد. گريه يك احساس زود گذر است كه با يك سريال طنز از بين مي رود. سعي كنيد آيات مربوط به عاشورا و
سيد الشهداء را تبيين كنيد. عدالت خواهي، مبارزه با ظلم، معرفت ديني اينها حقيقت عاشوراست.
آن يزيد آن روز بود و اين هم يزيد امروز؛ امروز شروع كردند به سلمان رشدي ها بها دادن، شروع كردند مهر باطل شد چاپ كردن، شروع كردند به تك تك اين صفحات قرآن كريم مهر باطل شد زدن، براي يوروتيوي فرستادن. حالا اي جوان! اگر تو تحصيل كرده اي، به اين فكر نباش كه اين آهن سرد بي خاصيّت را بلند كني! مشق شمشير زدن بكن كه اگر خداي ناكرده روزي حمله كردند، بتواني جزء بسيجيان باشي و اين كشور را حفظ كني! اين آهن سرد بي خاصيّت را به دوش كشيدن نه تو را سپاهي مي كند، نه تو را بسيجي مي كند، نه مدافع شرف مي كند، نه مدافع مرز و بوم!! الآن كه دوران جاهليّت نيست. الآن دوران «عدل » است و « عقل ». دوران فهم است و فهم است و فهم است و فهم! اين كارها چي است؟! آن پرچم هاي پارچه نوشته شده، آنها پيام دارد، نه اين علم و آهن سرد بي خاصيّت، سرد بي اثر...(2)
 پي نوشت ها

(1)تحريف هاي عاشورا، آيت الله شهيد مرتضي مطهري
(2)آيت الله عبدالله جوادي آملي، بهمن 48و دي ماه 58

 
 
 
 

 جز به يكى از سه نفر حاجت مبر: به ديندار، يا صاحب مروّت، يا كسى كه اصالت خانوادگى داشته باشد.
 
مأخذ : تحف العقول

 
 

 
 

السلام علیک یا بن الآیات و البینات !

 ...در اين شب غريب، در اين لحظات وهم انگيز، در اين ديار فتنه خيز، در اين شبي كه آبستن بزرگترين حادثه آفرينش است، در اين شب آكنده از اندوه و مصيبت و بلا، در اين درماندگي و ابتلا، تنها نماز مي تواند چاره ساز باشد. پس بايست! قامت به نماز برافراز و ماتم و خستگي را در زير سجاده ات، مدفون كن. نماز، رستن از دار فنا و پيوستن به دار بقاست. نماز، كندن از دام دنيا و اتصال به عالم عُقبي است. تنها نماز مي تواند مرهم اين دل افسرده و جگر دندان خورده باشد.

انگار همه اين سپاه مختصر نيز به اين حقيقت شيرين دست يافته اند. خيمه هاي كوچك و به هم پيوسته شان مثل كندوي زنبورهاي عسل شده است كه از آنها فقط نواي نماز و آواي قرآن به گوش مي رسد. سپاه دشمن غرق در بي خبري است، صداي معصيت، صداي عربده هاي مستانه، صداي ساز و دُهُلهاي رعب برانگيز، به آنها لحظه اي مجال تأمل و تفكر و پرهيز و گريز نمي دهد.

كاش به خود مي آمدند؛ كاش از اين فتنه مي گريختند، كاش دست و دامنشان را به اين خون عظيم نمي آلودند، كاش دنيا و آخرتشان را تباه نمي كردند، كاش فريب نمي خوردند؛ كاش تن نمي دادند؛ كاش دل به اين دسيسه ها نمي سپردند.

اگر قصدشان كشتن حسين است، با دَه يك اين سپاه هم حادثه محقق مي شود. مگر سپاه برادرت چقدر است؟ چرا اينهمه انسان، دستشان را به اين خون آلوده مي كنند؟ چرا اينهمه آمده اند تا در سپاه كفر رقم بخورند؟ چرا بي جهت نامشان را در زمره دشمنان اسلام ثبت مي كنند؟ نمي گويي به شما كمك كنند، شما از ياري آنها بي نيازيد، خودشان را از مهلكه دنيا و آخرت درببرند. جان خودشان را نجات دهند، ايمان خودشان را به دست باد نسپرند. يك نفر هم كه از اهل جهنم كم شود غنيمت است.

اين چه جهالتي است كه دامن دلشان را گرفته است؟ اين چه جهل مركبي است كه سرمايه عقلشان را به غارت برده است؟ چرا راه گوشهايشان را بسته اند؟ چرا راه دلهايشان را گرفته اند؟

انگار فقط خدا مي تواند آنان را از اين ورطه هلاكت برهاند. بايد دعا كني برايشان، بايد از او بخواهي كه خواسته هايشان را متحول كند، قفل دلهايشان را بگشايد.

دعا مي كني، همه را دعا مي كني، چه آنها را كه مي شناسي و چه آنها را كه نمي شناسي. چه آنها كه نامشان را در نامه هاي به برادرت ديده اي و اكنون خبرشان را از سپاه دشمن مي شنوي و چه آنها كه نامشان را نديده اي و نشنيده اي. به اسم قبيله و عشيره دعا مي كني، به نام شهر و ديارشان دعا مي كني. به نام سپاه مقابل دعا مي كني!

دعا مي كني، هرچند كه مي داني قاعده دنيا هميشه بر اين بوده است. هميشه اهل حقيقت قليل بوده اند و اهل باطل كثير. باطل، جاذبه هاي نفساني دارد. كششهاي شيطاني دارد. پدر هميشه مي گفت: «لا تَستَوحِشُوا في طريق الهُدي لِقِلَّةِ اَهلِه. در طريق هدايت از كمي نفرات نهراسيد.» پيداست كه كمي نفرات، خاص طريق هدايت است. همين چند نفر هم براي سپاه هدايت بي سابقه است. اعجاب برانگيز است. پدر اگر به همين تهداد، برادر داشت، لشكر داشت، همراه و همدل و همسفر داشت، پايه هاي اسلام را براي ابد در جهان محكم مي كرد. دودمان معاويه را برمي چيد كه اين دود اكنون روزگار اسلام را سياه نكند. اما پس از ارتحال پيامبر چند نفر دور حقيقت ماندند؟ ...

 * سيد مهدي شجاعي، آفتاب در حجاب

 
 

 
 

انحراف بزرگ، موقعيت مناسب

و قيام امام حسين(ع)

 

... امام حسين(ع)، بايد قيام كند؛ انحراف پيدا شده است. براي اينكه بعد از معاويه، كسي به حكومت رسيده كه حتي ظواهر اسلام را هم رعايت نمي كند! شرب خمر و كارهاي خلاف مي كند! تعرضات و فسادهاي جنسي را واضح انجام مي دهد! علي هقرآن حرف مي زند، علنا شعر بر خلاف قرآن و بر رد دين مي گويد، علنا مخالف با اسلام است!

منتها چون اسمش رئيس مسلمانهاست، نمي خواهد اسم اسلام را براندارد. او عامل به اسلام، علاقه مند و دلسوز به اسلام نيست؛ بلكه با عمل خود، مثل چشمه اي كه از آن مرتن آب گنديده تراوش مي كند و بيرون مي ريزد و همه دامنه را پر مي كند، دارد از وجود او آب گنديده مي ريزد و همه جامعه اسلامي را پر خواهد كرد!حاكم فاسد، اين جوري است ديگر؛ چون حاكم، در رأس قله است، آنچه از او تراوش كند، در همان جا نمي ماند ـ بر خلاف مردم عادي ـ بلكه مي ريزد و همه قله را فرا مي گيرد.

... يك چنين كسي با آن فساد، بعد از معايه، خليفه مسلمين شده است! خليفه پيغمبر! از اين انحراف بالاتر؟! زمينه هم آماده است... زمينه آماده است، يعني چه؟ يعني خطر نيست؟ چرا، خطر هست. مگر ممكن است آن كسي كه در رأس قدرت است، در مقابل انسانهاي معارض، براي آنها خطر نيافريند؟ جنگ است ديگر. شما مي خواهي او را از تخت قدرت پايين بكشي و او بنشيند تماشا كند! بديهي است كه او هم به شما ضربه مي زند. پس خطر هست.

... امام حسين(ع) براي اولين بار اين حركت[قيام براي اصلاح] را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او ـ در زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين ـ چنين زمينه و  انحرافي بوجود نيامده بود، يا اگر هم در مواردي انحرافي بود، زمينه مناسب و مقتضي نبود. زمان امام حسين، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسين، اين اصل قضيه است.

پس مي توانيم اين جور جمع بندي كنيم: امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگي را كه عبارت از تجديد بناي نظام و جامعه اسلام، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلام است، انجام بدهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهي از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق بزرگ امر به معروف و نهي از منكر است. البته اين كار، گاهي به نتيجه حكومت مي رسد؛ امام حسين براي اين آماده بود. گاهي هم به نتيجه شهادت مي رسد؛ براي اين هم آماده بود.

  * بيانات مقام معظم رهبري، روز عاشورا،

 خطبه هاي نماز جمعه 74/3/19

 
 

 
 

غسل و دفن حضرت مهدي(ع)

  امام صادق(ع) مي فرمايند:

 هنگامي كه اجل حضرت مهدي(ع) فرا مي رسد و ديده از جهان فرو مي بندد، آنگاه امام حسين(ع) آن حضرت را غسل و كفن و حنوط مي كند و به خاك مي سپارد كه هرگز امام را جز امام غسل نمي دهد.

  * بحارالأنوار، ج53، ص94، ح 102؛ تفسير برهان، ج2، ص407، ح7.

 
 

 
 

 

براي بزرگنمايي تصاوير، بر روي آنها كليك كنيد...

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

 

 
 

 
 

 

 

صوتي :

  1. نجوا ـ حاج حسن خلج

 فرمت MP3 ـ اندازه فايل 800 KB

  مدت :  6 دقيقه و 59 ثانيه

  دانلود

 

  2.سينه زني ـ  حسين سيب سرخي

 فرمت MP3 ـ اندازه فايل 872 KB

 مدت : 5 دقيقه و 58 ثانيه

  دانلود

 

التماس دعا

 
 

 

 
 

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي

 
 

 

دوستان و همراهان

هفته نامه معرفت

دانش دوست

گروه علي ولي الله

محبان مهدي (عج)

گل نرجس

مؤسسه موعود

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي