مجله الكترونيكي ويژه محرم 1428 هجري قمري ـ بهمن ماه 1385 هجري شمسي

شماره سوم ـ  چهارشنبه 4 بهمن

 

  

 

 در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود.

ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است.

 اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست.

 صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد.

توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسمان ديدگانمان باراني.

 

 

 
 

مقاله

 هدف قيام امام حسين (ع)

هدف قيام امام حسين(ع) را به آسانى و بدون تكلّف مى توان از سخنان آن حضرت استنباط كرد.
آن گاه كه امام(ع) بر اثر تهاجم عمّال حكومت ناچار شد از مدينه خارج گردد، در ضمن نوشته هايى، هدف حركت خود را چنين شرح داد:

1 ـ  «
من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم.مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.»

در اين سخن چند نكته مهمّ، شايان توجّه است:

1 ـ اصلاح امّت، 2 ـ امر به معروف و نهى از منكر، 3 ـ تحقّقِ سيره و روش پيامبر و على(عليهم السلام).
2 ـ آن حضرت در مقام ديگرى فرموده است:

«بار خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستيابى به كالاى دنيا نبوده، بلكه هدف ما اين است كه نشانه هاى دينت را به جاى خود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييم، تا ستمديدگان از بندگانت امنيّت يابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دينت عمل شود.»

در اين سخن هم چند نكته قابل توجّه است:

1 ـ برگرداندن نشانه و علائم دين به جاى اصلى خود،2 ـ اصلاحات در همه شهرها،3 ـ ايجاد امنيّت براى مردم،4 ـ فراهم ساختن زمينه عمل به واجبات و مستحبّات و احكام الهى.
3 ـ در برخورد با سپاه حرّ بن يزيد رياحى فرمود:

«اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حقّ را براى اهلش بشناسيد، اين كار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود. و ما اهل بيت پيامبر(ص)، به ولايت و رهبرى، از اين مدّعيانِ نالايق و عاملان جور و تجاوز، شايسته تريم .»
4 ـ و نيز در مقام ديگر فرمود:

«ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرّف كرده اند ـ سزاوارتريم.»

از اين دو بخش از سخن امام(ع) نيز به وضوح استفاده مى شود كه آن حضرت خود را شايسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مى داند، نه يزيد فاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراين، هدف امام حسين(ع) در اين قيام ، تحقّقِ كاملِ حقّ بوده است.
امورى كه آن حضرت به عنوان فلسفه قيامش به آنها اشاره مى كند، از قبيل: اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منكر، تحقّق سيره پيامبر و على، برگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود، اصلاحات در شهرها، امنيّت اجتماعى، فراهم ساختن زمينه اجراى احكام، همه و همه اين امور، زمانى قابل تحقّق و اجراست كه ولايت و حكومت در مجرا و مسير اصلى اش قرار گيرد و به دست امام(ع)بيفتد؛ لذا فرمود: «
ما اهل بيت شايسته اين مقاميم نه متصرّفانِ متجاوز و جائر».
پس هدف نهايى آن حضرت، تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بوده است؛ كه در پرتو آن، احكام الهى اجرا مى شود و نشانه هاى دين آشكار و شهرها اصلاح و امنيّت پابرجا و امر به معروف و نهى از منكر انجام، و سيره و سنّت پيامبر و على متحقّق، و در نتيجه كار امّت اصلاح مى گردد.
نكته شايان توجّه اين كه تلاش خالصانه براى تشكيل حكومت اسلامى كه منبع و منشأ تمام خيرات و بركات است ـ و شعبه مهّم ولايت على و آل على(ع) هم كه همان قبول حاكميّت و پذيرش تفسير آنان از دين است ـ غير از حكومت و سلطنت استبدادى و رياست طلبى و كشورگشايى بر اساس هواهاى نفسانى است كه منشأ تمام مفاسد و شُرور است.

نتايج قيام حسينى

1ـ درهم شكستن اركان مخوف دين سالارى ساختگى اُمَوى كه امويان و يارانشان سلطه سلطنتى خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن حاكمان تبهكار بنى اميّه كه پيوسته در صدد اِحياى نظام جاهلى بودند.
2ـ بيدار كردن وجدان هاى خفته : شهادت فجيع امام حسين(ع)در كربلا موجى شديد از احساس گناه در وجدان مسلمانانى كه او را يارى نكردند برانگيخت.
اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف آنها را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده اند با كفّاره بشويند و از طرف ديگر به كسانى كه آنها را به ارتكاب چنين گناهى واداشته بودند، كينه و نفرت بورزند.
به طورى كه انگيزه قيام توّابين همان كفّاره يارى نكردن امام حسين(ع)، و انتقام گرفتن از امويان بود.
مقدّر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته ماند و انگيزه انتقام از بنى اميّه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضدّ ستمگران منتهى گردد.
3ـ ارائه اخلاق جديد : قيام امام حسين(ع) موجب آن گرديد كه در جامعه، نوعى اخلاق بلند نظرانه پديد آيد.
امام(ع) و فرزندان و يارانش در قيام بر ضدّ بنى اميّه، اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند.
آنان اين اخلاق را بر زبان نياوردند، بلكه با خون خود آن را مسجّل ساختند.
مردم عادى قبايل عادت كرده بودند كه دين و وجدان خود را به بهاى اندك بفروشند و در برابر ستمكاران گردن خم كنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند.
هدف مسلمانان عادى همان زندگى روزمرّه شخصى بود و تنها به زندگانى خويش مى انديشيدند.
در آنان، دردهاى اجتماعى تأثيرى نداشت، به قول شاعر :از درد سخن گفتن و از درد شنيدن با مردم بى درد ندانى كه چه دردى است!تنها كوشش آنان اين بود كه دسترنج خويش را حفظ كنند و به توجيهات رهبران رام باشند، مبادا نامشان از فهرست حقوق بگيران حذف شود، لذا در مقابل جور و ستمى كه مى ديدند، خاموشى مى گزيدند و تمام تلاش آنها اين بود كه مفاخر قبيله اى خود را بازگو كنند و سنّت هاى جاهلى خويش را زنده سازند.
اصحاب حسين(ع) مردمى ديگر بودند كه در سرنوشت خويش با امام همراه شدند و با اين كه داراى زن و فرزند و دوستانى بودند و از بيت المال هم حقوقى دريافت مى نمودند و زندگانى نسبتاً راحتى داشتند و مى توانستند از لذّت هاى حيات برخوردار گردند، از همه اينها چشم پوشيدند و براى نثار جان در راه حسين(ع) با ستمگران به ستيز برخاستند.
براى بيشتر مسلمانان آن روز، اين نكته بسى جالب بود كه يك انسان بين زندگانى زبونانه و مرگ شرافتمندانه، مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهد.
براى مردم اين نمونه اى عالى و شگفت انگيز بود.
چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تكان مى داد و او را از خواب سنگين و طولانى راحت طلبى و فرصت طلبى و بيدار مى كرد تا زندگى اسلامى شكلى ديگر گيرد؛ شكلى كه سالها پيش از قيام حسين(ع)از ميان رفته بود.
قيام امام حسين(ع) پس از ديرى خاموشى، از نو موجب برانگيختن روح مبارزه جويى گرديد و اين چنين قيام حسينى و كربلاى خونين او، همه سدّهاى روحى و اجتماعى را كه مانع قيام و انقلاب مى شد، درهم فرو ريخت.
قيام حسين(ع) به مردم اين درس را آموخت كه به آنان بگويد: تسليم نشويد، انسانيّت خود را مورد معامله قرار ندهيد، با نيروى اهريمن بجنگيد، و همه چيز را در راه تحقّق آرمانهاى اسلام محمّدى(ص) فدا سازيد.
قيام حسينى در وجدان گروه بسيارى از مردم اين انديشه را برانگيخت كه با حمايت نكردن از حسين(ع) مرتكب گناه شده اند و بايد كفّاره بپردازند و كفّاره آن جز مبارزه با حاكمان جور و ظلم و ريشه كن نمودن بنياد فاسد استبداد، چيز ديگرى نيست.
اين گونه پس از نهضت حسينى(ع)، در مكتب، روح انقلاب دميده شد و مردم در انتظار رهبرى قاطع بودند و هرگاه پيشگامِ ظلم ستيزى را مى يافتند بر ضدّ حكومت بنى اميّه دست به انقلاب مى زدند.
در همه اين انقلابها، شعار انقلابيون، خونخواهى حسين(ع)بود.
انقلاب توّابين و انقلاب مردم مدينه و قيام مختار ثقفى در سال 66 هجرى و انقلاب زيد بن على بن حسين(ع) در سال 122 هجرى، نمونه هايى از ظلم ستيزى است كه همه آنها ريشه در حركت و قيام بى نظير حسينى(ع)دارد.
در اين انقلابها مسلمانان پيوسته به دنبال آزادى و عدالت بودند ـ كه حكومت كنندگان آن را خفه كرده بودند ـ و تمام اين تحرّكات به بركت تحرّك و قيام حسينى بود.
و اين گونه حسين(ع) درس حريّت و آزادگى و استقلال و ظلم ستيزى را تا دامنه قيامت به همه انسانها آموخت.
سخنان حضرت ابى عبداللّه الحسين، بهترين معرّف هدف والاى آن حضرت است، از سرتاسر كلمات حضرتش نداى انسان دوستى و حريّت و عدالت و ظلم ستيزى و مقاومت در برابر جور حاكمان زر و زور به گوش مى رسد.

 
 
 
 

غافلگير كردن بنده از جانب خداوند به اين شكل است كه به او نعمت فراوان دهد و توفيق شكرگزارى را از او بگيرد.

 مأخذ : تحف العقول

 
 

 
 

 ...به شاخه هاي شمشاد مي مانند. هيچگاه به ديد فروشنده، اينسان به آنها نگاه نكرده بودي. چه بزرگ شده اند، چه قد كشيده اند، چه به كمال رسيده اند. جان مي دهند براي قرباني كردن پيش پاي حسين، براي بازپس دادن به خدا. براي عرضه در بازار عشق.

علت خستگي و شكستگي شان را مي داني. حسين به آنها رخصت ميدان رفتن نداده است.

از صبح، بي تاب و قرار بوده اند و مكرر پاسخ منفي شنيده اند.

پيش از علي اكبر، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به علي اكبر داده است و اين آنها را بي تاب تر كرده است.

علت بي تابي شان را مي داني اما آب در دلت تكان نمي خورد.

مي داني كه قرار نيست اينها دنياي پس از حسين را ببينند. و ترتيب و توالي رفتن هم مثل همه ظرائف ديگر، پيش از اين در لوح محفوظ رقم خورده است. لوحي كه پيش چشم توست.

و اصلا اگر بنا بر فديه كردن نبود، غرض از زادن چه بود؟ اينهمه سال، پاي دو گل نشسته اي تا به محبوبت هديه اش كني. همه آن رنجها براي امروز سپري شده است و حالا مگر مي شود كه نشود.

... اكنون هر دو بغض كرده و لب برچيده آمده اند كه : « مادر! امام رخصتِ ميدان نمي دهد. كاري بكن.»

تو مي گويي: «عزيزان! پاي مرا به ميان نكشيد.»

محمد مي گويد:«چرا مادر؟ تو خواهر امامي! عزيزترين محبوب اويي.»

و تو مي گويي: «به همين دليل نبايد پاي مرا به ميان كشيد. نمي خواهم امام گمان كند كه من، شما را راهي ميدان كرده ام. نمي خواهم امام گمان كند كه من دارم عزيزانم را فدايش مي كنم. گمان كند كه من بيشتر از شما شائقم به اين ماجرا. گمان كند... چه مي گويم. او امام است، در وادي معرفت او گمان راه ندارد. او چون آينه همه دلها را مي بيند و همه نيتها را مي خواند. اما... اما من اينگونه دلخوشترم. اين دلخوشي را از مادرتان دريغ نكنيد.»

عون مي گويد:« امر، امر شماست مادر! اما اگر چاره اي جز اين نباشد چه؟ ما همه تلاشمان را كرديم. پيداست كه امام نمي خواهند شما را داغدار ببينند. اندوه شما را تاب نمي آورند. اين را آشكارا از نگاهشان مي شود فهميد.»

محمد مي گويد: «ماندن بيش از اين قابل تحمل نيست مادر! دست ما و دامنت!»

تو چشم به آسمان مي دوزي، قامت دو نوجوانت را دوره مي كني و مي گويي: « رمز اين كار را به شما مي گويم تا ببينم خودتان چه مي كنيد.»

عون و محمد هر دو با تعجب مي پرسند: «رمز؟»

و تو مي گويي: «آري، قفل رضايت امام به رمز اين كلام، گشوده مي شود. برويد، برويد و امام را به مادرش فاطمه زهرا(س) قسم بدهيد. همين. به مقصود مي رسيد... اما...»

هر دو با هم مي گويند: «اما چه مادر؟»

بغضت را فرو مي خوري و مي گويي: «غبطه مي خورم به حالتان. در آن سوي هستي، جاي مرا پيش حسين خالي كنيد. و از خداي حسين، آمدن و پيوستنم را بخواهيد.»

هر دو نگاهشان را به حلقه اشك چشمهاي تو مي دوزند و پاهايشان سست مي شود براي رفتن.

مادرانه تشر مي زني: « برويد ديگر، چرا ايستاده ايد؟!»

چند قدمي كه مي روند، صدا مي زني:

ـ راستي!

و سرهاي هر دو برمي گردد.

سعي مي كني محكم و آمرانه سخن بگويي:

ـ همين وداعمان باشد. برنگرديد براي وداع با من، پيش چشم حسين.

و بر مي گردي و خودت را به درون خيمه مي اندازي و تازه نفس اجازه مي يابد براي رها شدن و بغض مجال پيدا مي كند براي تركيدن و اشك راه مي گشايد براي آمدن.....

... اي واي! اين كسي كه پيكر عون و محمد را به زير دو بغل زده و با كمر خميده و چهره درهم شكسته و چشمهاي گريان، آن دو را به سوي خيمه مي كشاند حسين است. جان عالم فدايت، حسين جان! رها كن اين دو قرباني كوچك را. خسته مي شوي.

از خستگي و خميدگي توست كه پاهايشان به زمين كشيده مي شود. رهايشان كن حسين جان! اينها براي همين خاك آفريده شده اند.

آنقدر به من فكر نكن. من كه اين دو ستاره كوچك را در مقابل خورشيد وجود تو اصلا نمي بينم. واي واي واي! حسين جان! رها كن انديشه مرا.

زينت! كاش  از خيمه بيرون مي زدي و خودت را به حسين نشان مي دادي تا او را ببيند كه خم به ابرو نداري و نم اشكي هم حتي مژگان تو را تر نكرده است. تا او ببيند كه از پذيرفته شدن اين دو هديه چقدر خوشحالي و فقط شرم از احساس قصور بر دلت چنگ مي زند. تا او ببيند كه زخم علي اكبر، بر دلت عميق تر است تا اين دو خراش كوچك تا او... اما نه، چه نيازي به اين نمايش معلوم؟

بمان! در همين خيمه بمان! دل تو چون آينه در دستهاي حسين است. اين دل تو و دستهاي حسين! اين قلب تو و نگاه حسين! 1

دعاكن خواهرت زينب بميرد    غريبي ات در اين صحرا نبيند

اخا طفلان من كن كربلايي    كه جانشان كنند قربان دايي

مرا چون مادر و بابا برادر    به ره خود شريكم كن به لكشر

 * سيد مهدي شجاعي ، آفتاب در حجاب

 
 

 
 

 مبارزه با تحريف

 آن عبادت و تضرع، آن توسل و اعتكاف در حرم پيغمبر و آن رياضت معنوي و روحاني، يك طرف قضيه است. از طرف ديگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحريف است.

تحريف در آن روز، بزرگترين بلاي معنوي براي اسلام بود كه مثل سيلابي از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامي سرازير شده بود. دوراني بود كه به شهرهاي اسلامي و كشورها و ملتهاي مسلمان آن روز سفارش مي شد، بزرگترين شخصيت اسلام را لعن كنند! اگر كسي متهم مي شد به اين كه طرفدار جريان امامت و ولايت اميرالمؤمنين است، تحت تعقيب قرار مي گرفت. «القتل بالظنة و الأخذ بالتهمة».

در چنين دوراني اين بزرگوار، مثل كوه ايستاد؛ مثل فولاد پرده هاي تحريف را بريد. كلمات و فرمايشات و خطاب آن بزرگوار به علماء، چيزهايي است كه بعضي از آنها كه در تاريخ مانده است، نشان مي دهد كه ايشان چه حركت عظيمي را در اين زمينه داشته اند.

 * بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1375

 
 

 
 

 راز نهفته كهيعص

 احمد بن اسحاق پس از مناظره اي كه با يكي از دشمنان اهل بيت(ع) داشت، وقتي مي بيند از مجاب كردن او ناتوان است، به خدمت امام عسكري(ع) مي رسد تا جوابها را از ايشان بپرسد. آن حضرت هم او و سعد بن عبدالله اشعري را كه به همراهش بود به فرزند بزرگوارشان ارجاع مي دهند. از جمله سؤالات آنها از حضرت مهدي(ع) اين سؤال است كه :

 از تأويل «كهيعص»(آيه نخست سوره مريم) مرا مطلع فرمائيد. امام عصر(ع) در جواب فرمودند:

اين حروف از اخبار غيبيه است كه خداوند زكريا را از آن مطلع نمود؛ سپس داستان را براي حضرت محمد(ص) بيان فرمود و خلاصه ماجرا اين است كه زكريا از خداوند درخواست نمود كه اسامي پنج تن را به او ياد دهد و جبرئيل فرود آمده، اسامي پنجگانه را به ايشان تعليم نمود. هر زمان كه زكريا نامهاي محمد، علي، فاطمه و حسن(عليهم السلام) را مي برد،‌شاد مي شد، ولي آنگاه كه نام مقدس امام حسين(ع) را مي برد، دلش شكسته و اشكش جاري مي گشت. روزي گفت: خدايا! مرا چه مي شود كه هرگاه نام چهارتن بالا را مي برم دلم تسلي مي يابد و هرگاه نام مبارك حسين(ع) را مي برم اشكم جاري مي شود و نَفَسم در سينه گره مي خورد؟ خداوند از حادثه مربوط به امام حسين(ع) بدين گونه خبر داد :‌ «كهيعص»

امام عصر(ع) در ادامه فرمودند كه : «كاف» اسم كربلا و «هاء» اشاره به شهادت و هلاكت عترت طاهره(خاندان مكرم حضرت رسالت) است؛ «ياء» اشاره به يزيد است كه بر حسين(ع) ظلم نمود؛ «عين» اشاره به عطش و تشنگي حسين(ع) [و ياران عزيز او] است و «ص» اشاره به صبر آن حضرت است.[در مقابل مصايب و شدايد].

زكريا(ع) وقتي اين را شنيد در مسجد خويش، سه روز اعتكاف نمود و از معاضرت با مردم خودداري كرد و پيوسته گريه و زاري نمود و مرثيه سرايي مي كرد كه :

«بار خدايا! آيا بهترين بندگان و مخلوقات را به مرگ فرزندش [با اين كيفيت] مبتلا مي كني؟

 بارالها! آيا اين بليه را با شهادت حسين(ع) بر حبيبت خاتم انبياء نازل مي فرمايي؟

 خداوندا! آيا بر علي و  فاطمه لباس اين مصيبت را مي پوشاني؟

 پروردگارا! آيا آثار اين مصيبت بزرگ را در چهره علي و فاطمه ظاهر مي سازي؟»

آنگاه زكريا عرض كرد: « خداوندا! به من نيز فرزندي عنايت فرما و او را در پيري مايه روشنايي چشمم قرار ده و مرا به وسيله او امتحان فرما و در مرگ او دل ما بسوزان، چنان كه خاتم انبياء را به مصيبت فرزندش مبتلا مي كني. خداوند به او يحيي را مرحمت فرمود كه شهيدش كردند و مدت حمل او نيز مانند امام حسين(ع) شش ماه بود.»

* تفصيل جريان شهادت حضرت يحيي(ع) را در شماره قبل

و حديث پيشين بازگو نموديم.

 * طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص268.

 
 

 
 

براي بزرگنمايي تصاوير، بر روي آنها كليك كنيد...

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

***

براي مشاهده تصوير در اندازه واقعي كليك كنيد

 

 
 

 
 

 

  صوتي :

  1.سينه زني ـ حاج محمود كريمي و  حسين حداديان (شب4 محرم)

 فرمت MP3 ـ اندازه فايل 670 KB

  دانلود

 

  2.سينه زني ـ حميد عليمي

 فرمت MP3 ـ اندازه فايل 730 KB

  دانلود

 

 
 

 

 
 

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي

 
 

 

 

دوستان و همراهان

هفته نامه معرفت

دانش دوست

گروه علي ولي الله

محبان مهدي (عج)

گل نرجس

مؤسسه موعود

جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت حجت ارواحنا فداه

صلوات ختم كنيد ...

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تهيه شده در زمستان سال 1385 هجري شمسي