مجله الكترونيكي ويژه محرم 1428 هجري قمري ـ بهمن ماه 1385 هجري شمسي

 

  

 

 در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود.

ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است.

 اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست.

 صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد.

توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسمان ديدگانمان باراني.

 

 

 
 

دوشنبه 2 بهمن 85

 امام حسين(ع) مغناطيس دلها

 نام حسين بن علي(ع)، نام عجيبي است. وقتي از لحاظ عاطفي نگاه مي كنيد، مي بينيد خصوصيت اسم آن امام در بين مسلمين با معرفت، اين است كه دلها را مثل مغناطيس و كهربا، به خود جذب مي كند. البته، در بين مسلمين كساني هستند كه اين حالت را ندارند و در حقيقت، از معرفت به امام حسين(ع) بي بهره اند. از طرفي كساني هم هستند كه جزو شيعيان اين خانواده محسوب نمي شوند، اما در ميان آنها بسياري هستند كه اسم حسين(ع)، اشكشان را جاري مي سازد و دلشان را منقلب مي كند خداي متعال، در نام امام حسين(ع) اثري قرار داده است كه وقتي اسم او آورده شود، بر دل و جان ملت ايران و ديگر ملتهاي شيعه، يك حالت معنوي حاكم مي شود. اين، معناي عاطفي آن ذات و وجود مقدس است.

 معارف و دعاهاي امام حسين(ع)

 از جنبه معارف نيز، آن بزرگوار و اين اسم شريف ـ كه اشاره به آن مسماي عظيم القدر است ـ همين گونه مي باشد. عزيزترين معارف و راقيترين مطالب معرفتي، در كلمات اين بزرگوار است. همين دعاي امام حسين(ع) در روز عرفه را كه شما نگاه كنيد خواهيد ديد حقيقتا مثل زبور اهل بيت(ع) پر از نغمه هاي شيوا و عشق و شور معرفتي است. حتي بعضي از دعاهاي امام سجاد(ع)  را كه انسان مي بيند و مقايسه مي كند؛ گويا كه دعاي اين پسر، شرح و توضيح و بيان متن دعاي پدر مي باشد؛ يعني او اصل است و اين فرع. دعاي عجيب و شريف عرفه و كلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا، معنا و روح عجيبي دارد و بحر ذخاري از معارف عالي و رقيق و حقايق ملكوتي است كه در آثار اهل بيت(ع) كم نظير است.

 بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1374

 
 

 

 

 
 

سه شنبه 3 بهمن 85

امام حسين(ع)، الگوي انسانها

 تشبه به بزرگان و انتساب به اولياء، كار زيركان عالم است. هر كس الگويي مي خواهد؛ دنبال نمونه و اسوه اي مي گردد؛ اما همه در جستن الگو، راه صواب نمي روند. بعضي افراد در عالم هستند كه اگر از آنها بپرسيد كدام چهرا، ذهن شما را به خود متوجه مي كند، مي بينيد كه سراغ انسانهاي حقير و كوچك و پستي مي روند كه عمرشان به عبوديت هواي نفس گدشته است؛ تنها هنرشان چيزي است كه جز غافلان را خوش نمي آيد ـ تنها سرگرم كردن چند لحظه اي انسانهاي كوچك و غافل ـ  اينها براي عده اي از انسانهاي معمولي عالم، الگو مي شوند. بعضي سراغ سياستمدارها و شخصيتهاي تاريخي و امثال آن مي روند و آنان را الگو قرار مي دهند. زيركترين انسانها كساني هستند كه اولياءالله را الگو قرار مي دهند. چون بزرگترين حصوصيت اولياءالله اين است كه تا آن شجاع و قوي و مقتدرند كه مي توانند امير نفس خود باشند؛ ذليل نفس خود نشوند.

به يكي از فيلسوفان و حكماي قديم منسوب است كه به اسكندر رومي ـ مقدوني ـ گفت : تو غلام من هستي. اسكندر تعجب كرد و خشمگين شد. گفت: خشمگين نشو؛ تو غلام شهوت و غضبت هستي. وقتي چيزي را بخواهي، بي تابي؛ وقتي هم از چيزي خشمگين بشوي، بي تابي؛ اين بردگي در مقابل شهوت و غضب است؛ در حالي كه شهوت و غضب، غلام م هستند.

ممكن است اين داستان راست باشد و ممكن است واقعيت نداشته باشد؛ اما نسبت به اولياي خدا، پيغمبران وشاخصهاي راه هدايت الهي بشر، راست است. نمونه هاي آن يوسف، ابراهيم و موسي هستند و نمونه هاي متعدد نيز در زندگي اولياي خدا وجود دارد. زيركترين انسانها كساني هستند كه اين بزرگان، اين انسانهاي شجاع و مقتدر را الگو قرار مي دهند و از اين طريق براي خودشان، در باطن و معنا كسب اقتدار و عظمت مي كنند.

باز در ميان اين بزرگان هم شاخصهايي است كه بلاشك، حضرت ابي عبدالله(ع)، يكي از بزرگترين اين شاخصهاست. حقا بايد گفت كه نه فقط ما انسانهاي خاكي و حقير و ناقابل، بلكه همه عوالم وجود، ارواح اولياء و بزرگان و فرشتگان مقرب؛ و در تمام اين عوالم تو در توي وجود، كه براي ما روشن و اشنا هم نيست، نور مبارك حسين بن علي(ع) مثل خورشيد مي درخشد. اگر انسان خود را در پرتو اين خورشيد قرار بدهد، اين كار خيلي برجسته اي است...

ملاحظه كنيد، امام حسين(ع) فرزند پيغمبر(ص) كه بود، فرزند علي بن ابيطالب(ع) و فاطمه زهرا(س) كه بود، همه اينها چيزهايي است كه يك انسان را خيلي تعالي مي بخشد. پرورش يافته آن خانه و آن دامن و آن تربيت و فضاي معنوي و بهشت روحاني كه بود، اما به اينها قانع نشد. وقتي نبي اكرم(ص) از دنيا رفت، ايشان يك نوجوان هشت، نه ساله بودند، وقتي اميرالمؤمنين به شهادت رسيدند، ايشان يك جوان سي و هفت، هشت ساله بودند. در دوران اميرالمؤمنين هم كه دوران آزمايش و تلاش و كار بود، اين مايه مستعد، زير دست پدر، مرتب ورز خورده بود و قئي، درخشان و تابناك شده بود.

اگر همت يك انسان مثل ما باشد، خواهد گفت كه همين مقدار بس است؛ همين خوب است؛ با همين خدا را ملاقات كنيم. همت حسيني(ع) اين نيست. در دوران حيات مبارك برادرش، كه ايشان مأموم آن بزرگوار و امام حسن(ع)، امام بودند، ايشان همان حركت عظيم را ادامه دادند. باز همين طور پيشرفت و انجام وظايف در كنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همه اينها درجه و تعالي است. لحظه لحظه هايش را حساب كنيد. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفتند؛ بعد از آن هم زندگي مبارك اين بزرگوار، ده سال ادامه پيدا كرده است ـ از وقت شهادت امام حسن(ع) تا هنگام شهادت خودشان، حدود ده سال و اندكي است ـ شما ببينيد امام حسين(ع)، در اين ده سال قبل از عاشورا چه مي كردند.

 * بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1375

 
 

 

 

 
 

چهار شنبه 4 بهمن 85

 مبارزه با تحريف

 آن عبادت و تضرع، آن توسل و اعتكاف در حرم پيغمبر و آن رياضت معنوي و روحاني، يك طرف قضيه است. از طرف ديگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحريف است.

تحريف در آن روز، بزرگترين بلاي معنوي براي اسلام بود كه مثل سيلابي از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامي سرازير شده بود. دوراني بود كه به شهرهاي اسلامي و كشورها و ملتهاي مسلمان آن روز سفارش مي شد، بزرگترين شخصيت اسلام را لعن كنند! اگر كسي متهم مي شد به اين كه طرفدار جريان امامت و ولايت اميرالمؤمنين است، تحت تعقيب قرار مي گرفت. «القتل بالظنة و الأخذ بالتهمة».

در چنين دوراني اين بزرگوار، مثل كوه ايستاد؛ مثل فولاد پرده هاي تحريف را بريد. كلمات و فرمايشات و خطاب آن بزرگوار به علماء، چيزهايي است كه بعضي از آنها كه در تاريخ مانده است، نشان مي دهد كه ايشان چه حركت عظيمي را در اين زمينه داشته اند.

 * بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1375

 
 

 
 
 

پنج شنبه 5 بهمن 85

 مواجه امام حسين(ع) با يك دنيا

 ماجراي كربلا تقريبا بيشتر از يك نصف روز ـ يا اندكي بيشتر ـ طول نكشيده است. تعدادي هم شهيد شده اند ـ حالا هفتاد و دو نفر يا چند نفر كمتر و بيشتر ـ اين همه شهيد در دنيا هست. مسأله كربلا كه شما مي بينيد اين همه عظمت پيدا كرده است ـ حق هم همين است و هنوز از اينها عظيمتر است ـ اين گونه در اعماق وجود بشر تأثير گذاشته و نفوذ كرده است، به خاطر روح اين قضيه است. جسم قضيه خيلي حجمي ندارد. بالاخره بچه هاي كوچك در همه جا كشته شده اند؛ در حالي كه انجا يك بچه شش ماهه را كشته اند ـ قضيه در اينجا از لحاظ جسماني مطرح نيست؛ از لحاظ معنا و روح خيلي مهم است.

روح قضيه اين است كه امام حسين(ع) در اين ماجرا، با يك لشكر رو به رو نبود؛ با جماعتي از انسانها، هرچند صدا برابر خودش، طرف نبود؛ امام حسين(ع) با جهاني انحراف و ظلمات رو به رو بود. اين مهم است. در عين حالي كه با يك جهان كجروي و ظلمت و ظلم مواجه بود، آن جهان هم همه چيز داشت؛ پول، زر و زور، شعر، كتاب و محدث و آخوند داشت. وحشت انگيز بود. تن انسان در مقابل عظمت پوشالي آن دنياي ظلمت مي لرزديد. قدم و دل امام حسين(ع) در مقابل اين دنيا نلرزيد؛ احساس ضعف و ترديد نكرد و يك تنه وسط ميدان آمد. عظمت قضيه اين است كه قيام لله است.

كار امام حسين(ع) در كربلا، با كار جد مطهرش حضرت محمد بن عبدالله(ص) در بعثت، قابل تشبيه و مقايسه است. قضيه اين است. همانطور كه پيغمبر در آنجا، يك تنه با يك دنيا مواجه شد، امام حسين در ماجراي كربلا با يك دنيا مواجه شد. آن بزرگوار هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. امام حسين هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. حركت نبوي و حركت حسيني، مثل دايره متحدالمركز هستند. به يك جهت متوجه اند. لذا اينجا «حسين مني و انا من حسين» معنا پيدا مي كند. اين عظمت كار امام حسين(ع) است.

امام حسين(ع) در شب عاشورا كه فرمودند: برويد و اينجا نمانيد، دست بچه هاي مرا هم بگيريد و ببريد، اينها من را مي خواهند، شوخي كه نكردند. فرض كنيد آنها قبول مي كردند و مي رفتند و امام حسين، تك و تنها و يا با ده نفر مي ماند؛ آيا خيال مي كنيد عظمت كار امام حسين كم مي شد؟ نه، عينا باز همين عظمت را داشت. اگر به جاي اين هفتاد و دو نفر، هفتاد و دو هزار نفر اطراف امام حسين را مي گرفتند، آيا باز عظمت كار كم مي شد؟

نه، عظمت كار اين جا بود كه امام حسين(ع)، در مقابل فشار و سنگيني يك دنياي متعرض و مدعي، احساس ترديد نكرد؛ در حالي كه آدم احساس ترديد مي كنند. كما اين كه بارها گفته ام، عبدالله بن عباس ـ كه يك شخصيت بزرگي است ـ و همه آقازاده هاي قريش، از آن وضع ناراحت بودند. عبدالله زبير، عبدالله عمر، عبدالرحمن بن ابي بكر و فرزندان بزرگان صحابه و بعضي صحابه از اين قبيل اند. در مدينه عده زيادي صحابه بودند؛ آدمهاي با غيرتي هم بودند ـ نه اينكه خيال كنيد با غيرت نبودند ـ همان كساني بودند كه در مقابل تهاجم مسلم بن عقبه، در قضيه «حره»ي مدينه ـ كه سال بعد به مدينه حمله كرد و همه را قتا عام كردند ـ ابستادند؛ جنگيدند و مبارزه كردند. خيان نكنيد ترسو بودند؛ نه، شمشير زن و شجاع بودند.

 اما شجاعت ورود در ميدان جنگ، يك مسأله ديگر است. امام حسين(ع) اين دومي را داشا. براي اين دومي حركت كرد. براي همين است كه من بارها تأكيد كرده ام كه حركت امام بزرگوار ما، حركت حسيني را در كار خود داشت. حالا بعضي بگويند كه امام حسن در صحراي كربلا، تشنه شهيد شد؛ ولي امام بزرگوار، با اين عزت، حكومت و زندگي كردند؛ از دنيا رفتند و تشييع شدند. شاخص قضيه اينها نيست. شاخص قضيه مواجه شدن با يك عظمت پوشالي است، كه همه چيزها را هم با خود دارد.

قبلا گفتم كه دشمن امام حسين(ع)، پول داشت، زور، شمشير، زن، مروج، مُبلّغ و سينه چاك داشت. كربلا تا آخر دنيا گسترده است. كربلا كه به مرزهاي آن ميدان چند صد متري محدود نمي شد. الان همان روز است. همه دنياي استكبار و ظلم امروز، با جمهوري اسلامي مواجه است.

 * بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1375

 
 

 
 
 

جمعه 6 بهمن 85

انحراف بزرگ، موقعيت مناسب و قيام امام حسين(ع)

... امام حسين(ع)، بايد قيام كند؛ انحراف پيدا شده است. براي اينكه بعد از معاويه، كسي به حكومت رسيده كه حتي ظواهر اسلام را هم رعايت نمي كند! شرب خمر و كارهاي خلاف مي كند! تعرضات و فسادهاي جنسي را واضح انجام مي دهد! علي هقرآن حرف مي زند، علنا شعر بر خلاف قرآن و بر رد دين مي گويد، علنا مخالف با اسلام است!

منتها چون اسمش رئيس مسلمانهاست، نمي خواهد اسم اسلام را براندارد. او عامل به اسلام، علاقه مند و دلسوز به اسلام نيست؛ بلكه با عمل خود، مثل چشمه اي كه از آن مرتن آب گنديده تراوش مي كند و بيرون مي ريزد و همه دامنه را پر مي كند، دارد از وجود او آب گنديده مي ريزد و همه جامعه اسلامي را پر خواهد كرد!حاكم فاسد، اين جوري است ديگر؛ چون حاكم، در رأس قله است، آنچه از او تراوش كند، در همان جا نمي ماند ـ بر خلاف مردم عادي ـ بلكه مي ريزد و همه قله را فرا مي گيرد.

... يك چنين كسي با آن فساد، بعد از معايه، خليفه مسلمين شده است! خليفه پيغمبر! از اين انحراف بالاتر؟! زمينه هم آماده است... زمينه آماده است، يعني چه؟ يعني خطر نيست؟ چرا، خطر هست. مگر ممكن است آن كسي كه در رأس قدرت است، در مقابل انسانهاي معارض، براي آنها خطر نيافريند؟ جنگ است ديگر. شما مي خواهي او را از تخت قدرت پايين بكشي و او بنشيند تماشا كند! بديهي است كه او هم به شما ضربه مي زند. پس خطر هست.

... امام حسين(ع) براي اولين بار اين حركت[قيام براي اصلاح] را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او ـ در زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين ـ چنين زمينه و  انحرافي بوجود نيامده بود، يا اگر هم در مواردي انحرافي بود، زمينه مناسب و مقتضي نبود. زمان امام حسين، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسين، اين اصل قضيه است.

پس مي توانيم اين جور جمع بندي كنيم: امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگي را كه عبارت از تجديد بناي نظام و جامعه اسلام، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلام است، انجام بدهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهي از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق بزرگ امر به معروف و نهي از منكر است. البته اين كار، گاهي به نتيجه حكومت مي رسد؛ امام حسين براي اين آماده بود. گاهي هم به نتيجه شهادت مي رسد؛ براي اين هم آماده بود.

* بيانات مقام معظم رهبري، روز عاشورا، خطبه هاي نماز جمعه 74/3/19

 
 

 
 
 

روز شنبه 7 بهمن ماه 85

جهالت و گمراهي بناي قيام امام حسين(ع)

در زيارتي از زيارتهاي امام حسين(ع) كه در روز اربعين خوانده مي شود، جمله اي بسيار پرمعنا وجود دارد : «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة»1. فلسفه فداكاري حسين  بن علي(ع) در اين جمله گنجانده شده است. زيرا به خداي متعال عرض مي كند كه اين بنده تو ـ اين حسين تو ـ خون خود را نثار كرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد. «و حيرة الضّلالة»2 و مردم را از سرگرداني و حيرتي كه در گمراهي است، نجات بدهد.ملاحظه كنيد،اين جمله چه قدر پرمغز و داراي چه مفهوم مترقي و پيشرفته اي است.

مسأله اين است كه بشريت هميشه دستخوش شيطنت شيطانهاست. هميشه شيطانهاي بزرگ و كوچك، براي تأمين هدفهاي خود، انسانها و توده هاي مردم و ملتها را قرباني مي كنند. در تاريخ گذشته هم اين را خوانده ايد و شرح حال سلاطين جابر و ستمگر و رفتار آنها با ملتها و وضع امروز دنيا و روش قدرتهاي بزرگ را ديده ايد. بشر دستخوش اغوا و خدعه هاي شيطانها قرار مي گيرد. بايد به بشر كمك كرد، بايد به بندگان خدا مدد رساند، تا نتوانند خود را از جهالت نجات بدهند و از سرگرداني و گمراهي خلاص بشوند.

چه كسي مي تواند اين دست نجات را به سوي بشريت دراز كند؟ آن كساني كه چسبيده به مطامع و هوسها و شهوات باشند، نمي توانند؛ چون خودشان گمراهند. آن كساني كه اسير خودخواهيها و منيتها باشند، نمي توانند بشر را نجات بدهند؛ بايد كسي پيدا بشود و خودشان را نجان بدهد؛ يا لطف خدا به سراغ آنها بيايد، تا اراده آنها قوي بشود و بتوانند خودشان را رها كنند. آن كسي مي تواند بشر را نجات بدهد،  كه داراي گذشت باشد؛ بتواند ايثار كند و از شهوات بگذرد؛ از منيت و خودپرستي و خودخواهي و حرص و هوي و حسد و بخل و بقيه گرفتاريهايي كه معمولا انسان دارد، بيرون بيايد، تا بتواند شمعي فرا راه بشر روشن كند.3

 پي نوشت ها :

 1 و 2 . مفاتيح الجنان ، زيارت اربعين

 3. حديث ولايت، ج5، صص 147 و 148.

 
 

 
 
 

روز يك شنبه 8 بهمن ماه 85

 

فداكاري و بصيرت،

لازمه دفاع از دين

 

عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي دهد كه بايد براي حفظ دين فداكاري كرد. در راه قرآن بايد از همه چيز گذشت. درس مي دهد كه در ميدان نبرد حق و باطل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان، شريف و وضيع، امام و رعيت، همه با هم در يك صف قرار مي گيرند و جبهه دشمن با همه تواناييهاي ظاهري، بسيار آسيب پذير است. همچنان كه جبهه بني اميه به وسيله كاروان اسيران عاشورا در كوه آسيب ديد، در شام و در مدينه آسيب ديد، بالاخره هم به فناي جبهه سفياني منتهي شد. درس مي دهد كه در ماجراي دفاع از دين، بيشتر از همه چيز براي انسان بصيرت لازم است. بي بصيرتها فريب مي خورند و در جبهه باطل قرار مي گيرند، بدون اين كه خود بدانند. همچنان كه در جبهه ابن زياد كساني بودند كه از فسّاق و فجّار نبودند، بلكه از بي بصيرتها بودند.

اينها درسهايعاشورا است. البته همين درسها كافي است كه يك ملت را از ذلت به عزت برساند. همين درسها مي تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. درسهاي زندگي سازي است.

 * گوشه اي از بيانات مقام معظم رهبري، 71/4/22

 
 

 
 
 

روز دو شنبه 9 بهمن ماه 85

عاشورا، صحنه عبرت

 

اولين عبرتي كه در قضيه عاشورا ما را به خود متوجه مي كند، اين است كه ما ببينيم چه شد كه جامعه اسلامي، پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر، به آند حدي رسيد كه كسي مثل امام حسين(ع)، براي نجات جامعه اسلامي يك چنين فداكاري را بكند. يك وقت فداكاري حسين بن علي(ع) بعد از عزار سال از صدر اسلام اتفاق مي افتد، آن هم در قلب كشورها و ملتهاي مخالف و معاند با اسلام، اين يك حرفي است. اما حسين بن علي(ع) در مراكز اسلام، در مدينه و مكه ـ مركز وحي نبوي ـ وضعيتي را ببيند كه هرچه نگاه مي كند، چاره اي جز فداكاري، آن هم فداكاري خونين با چنان عظمتي نيست. مگر چه وضعي بود كه حسين بن علي(ع) احساس كرد كه فقط با فداكاري او ممكن است اسلام زنده بشود و الا از دست رفته است؟ عبرت اين جاست.

جامعه اسلامي اي كه رهبر و پيغمبرش از همان مكه و مدينه، پرچمها را مي بست و به دست مسلمانها مي داد، آنان تا اقصي نقاط جزيرة العرب مي رفتند و در مرز شام، امپراتوري روم را تهديد مي كردند و آنها در مقابلشان فرار مي كردند و مسلمانان پيروزمندانه برمي گشتند ـ مثل ماجراي تبوك ـ همان جامعه اسلامي اي كه در مسجد و در معبر آن، صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصي چوم پيغمبر با آن لحن و آن نَفَس، آيات خدا را بر مردم مي خواند و مردم را موعظه مي كرد و آنان را با سرعت در جاده هدايت پيش مي برد. چه شد كه همين جامعه و همين شهرها، از اسلام آن قدر دور بشوند كه كسي مثل يزيد بر آنها حكومت بكند؟! وضعي پيش بيايد كه كسي مثل حسين بن علي(ع) ببيند چاره اي جز اين فداكاري عظيم ندارد. اين فداكاري در تاريخ بي نظير است. چه شد كه به اينجا رسيدند؟ اين، آن عبرت است.

 * گوشه اي از بيانات مقام معظم رهبري، 71/4/22

 
 

 
 
 

روز سه شنبه 10 بهمن ماه 85

 

سه بُعد، در نهضت عظيم حسيني

 

از سه بُعد و با سه ديدگاه، اين نهضت عظيم حسيني را كه در تاريخ اينطور ماندگار شده است، مي شود نگاه كرد؛ در هر سه بُعد، آنچه كه بيش از همه چشم را خيره مي كند، احساس عزت و سربلندي و افتخار است.

يك بُعد، مبارزه حق در مقابل باطل مقتدر است كه امام حسين و حركت انقلابي و اصلاحي او چنين كرد.

يك بُعد ديگر، تجسم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن علي است؛ در اين نهضت عرصه مبارزه اي وجود دارد كه غير از جنبه اجتماعي و سياسي و حركت انقلابي و مبارزه علني حق و باطل مي باشد و آن، نفس و باطن انسانهاست. آن جايي كه ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاي نفساني در وجود انسان، او راز برداشتن گامهاي بلند باز مي دارد، يك صحنه جنگ است؛ آن هم جنگي بسيار دشوارتر. آنجايي كه مردان و زنان مؤمن و فداكار پشت سر حسين بن علي(ع) راه مي افتند؛ دنيا و مافيها، لذتها و زيباييهاي دنيا، در مقابل احساس وظيفه از چشم آنها مي افتد؛ انسانهايي كه معنويت مجسم و متبلور در باطنشان، بر جنود شيطاني ـ همان جنود عقل و جنود جعلي كه در روايات ما هست ـ غلبه پيدا كرد و به عنوان يك عده انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاريخ ماندگار شدند.

بُعد سوم كه بيشتر در بين مردم رايج است، فجايع، مصيبتها، غصه ها، غمها و خون دلهاي عاشورا است. ليكن در همين صحنه سوم، باز هم عزت و افتخار هست. كساني كه اهل نظر و فكر و تأملند، بايد هر سه بُعد را دنبال كنند.

 * گوشه اي بيانات مقام معظم رهبري، در جمع راهيان نور و قشرهاي مختلف مردم در پادگان دو كوهه؛ 9/1/1381