پنج شنبه 5 بهمن 85
مواجه امام
حسين(ع) با يك دنيا
ماجراي كربلا تقريبا بيشتر
از يك نصف روز ـ يا اندكي بيشتر ـ طول نكشيده است. تعدادي هم شهيد شده اند ـ حالا
هفتاد و دو نفر يا چند نفر كمتر و بيشتر ـ اين همه شهيد در دنيا هست. مسأله كربلا
كه شما مي بينيد اين همه عظمت پيدا كرده است ـ حق هم همين است و هنوز از اينها
عظيمتر است ـ اين گونه در اعماق وجود بشر تأثير گذاشته و نفوذ كرده است، به خاطر
روح اين قضيه است. جسم قضيه خيلي حجمي ندارد. بالاخره بچه هاي كوچك در همه جا كشته
شده اند؛ در حالي كه انجا يك بچه شش ماهه را كشته اند ـ قضيه در اينجا از لحاظ
جسماني مطرح نيست؛ از لحاظ معنا و روح خيلي مهم است.
روح قضيه اين است كه امام حسين(ع)
در اين ماجرا، با يك لشكر رو به رو نبود؛ با جماعتي از انسانها، هرچند صدا برابر
خودش، طرف نبود؛ امام حسين(ع) با جهاني انحراف و ظلمات رو به رو بود. اين مهم است.
در عين حالي كه با يك جهان كجروي و ظلمت و ظلم مواجه بود، آن جهان هم همه چيز داشت؛
پول، زر و زور، شعر، كتاب و محدث و آخوند داشت. وحشت انگيز بود. تن انسان در مقابل
عظمت پوشالي آن دنياي ظلمت مي لرزديد. قدم و دل امام حسين(ع) در مقابل اين دنيا
نلرزيد؛ احساس ضعف و ترديد نكرد و يك تنه وسط ميدان آمد. عظمت قضيه اين است كه قيام
لله است.
كار امام حسين(ع) در كربلا، با
كار جد مطهرش حضرت محمد بن عبدالله(ص) در بعثت، قابل تشبيه و مقايسه است. قضيه اين
است. همانطور كه پيغمبر در آنجا، يك تنه با يك دنيا مواجه شد، امام حسين در ماجراي
كربلا با يك دنيا مواجه شد. آن بزرگوار هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. امام حسين هم
نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. حركت نبوي و حركت حسيني، مثل دايره متحدالمركز هستند. به
يك جهت متوجه اند. لذا اينجا «حسين مني و انا من حسين» معنا پيدا مي كند. اين عظمت
كار امام حسين(ع) است.
امام حسين(ع) در شب عاشورا كه
فرمودند: برويد و اينجا نمانيد، دست بچه هاي مرا هم بگيريد و ببريد، اينها من را مي
خواهند، شوخي كه نكردند. فرض كنيد آنها قبول مي كردند و مي رفتند و امام حسين، تك و
تنها و يا با ده نفر مي ماند؛ آيا خيال مي كنيد عظمت كار امام حسين كم مي شد؟ نه،
عينا باز همين عظمت را داشت. اگر به جاي اين هفتاد و دو نفر، هفتاد و دو هزار نفر
اطراف امام حسين را مي گرفتند، آيا باز عظمت كار كم مي شد؟
نه، عظمت كار اين جا بود كه امام
حسين(ع)، در مقابل فشار و سنگيني يك دنياي متعرض و مدعي، احساس ترديد نكرد؛ در حالي
كه آدم احساس ترديد مي كنند. كما اين كه بارها گفته ام، عبدالله بن عباس ـ كه يك
شخصيت بزرگي است ـ و همه آقازاده هاي قريش، از آن وضع ناراحت بودند. عبدالله زبير،
عبدالله عمر، عبدالرحمن بن ابي بكر و فرزندان بزرگان صحابه و بعضي صحابه از اين
قبيل اند. در مدينه عده زيادي صحابه بودند؛ آدمهاي با غيرتي هم بودند ـ نه اينكه
خيال كنيد با غيرت نبودند ـ همان كساني بودند كه در مقابل تهاجم مسلم بن عقبه، در
قضيه «حره»ي مدينه ـ كه سال بعد به مدينه حمله كرد و همه را قتا عام كردند ـ
ابستادند؛ جنگيدند و مبارزه كردند. خيان نكنيد ترسو بودند؛ نه، شمشير زن و شجاع
بودند.
اما شجاعت ورود در ميدان
جنگ، يك مسأله ديگر است. امام حسين(ع) اين دومي را داشا. براي اين دومي حركت كرد.
براي همين است كه من بارها تأكيد كرده ام كه حركت امام بزرگوار ما، حركت حسيني را
در كار خود داشت. حالا بعضي بگويند كه امام حسن در صحراي كربلا، تشنه شهيد شد؛ ولي
امام بزرگوار، با اين عزت، حكومت و زندگي كردند؛ از دنيا رفتند و تشييع شدند. شاخص
قضيه اينها نيست. شاخص قضيه مواجه شدن با يك عظمت پوشالي است، كه همه چيزها را هم
با خود دارد.
قبلا گفتم كه دشمن امام حسين(ع)،
پول داشت، زور، شمشير، زن، مروج، مُبلّغ و سينه چاك داشت. كربلا تا آخر دنيا گسترده
است. كربلا كه به مرزهاي آن ميدان چند صد متري محدود نمي شد. الان همان روز است.
همه دنياي استكبار و ظلم امروز، با جمهوري اسلامي مواجه است.
* بيانات مقام معظم رهبري، روز پاسدار 1375 |